کادو تولد خاص

هدیه تولد خاص

به قدم هامون کنار هم نگاه میکردم و متوجه شدم تفاوت چندانی با هم نداره، اما‌ یاد روزی افتادم که من با اون قدم های کوچک کلی باید تند راه میرفتم تا به قدم های بزرگ پدر و مادرم برسم. خیلی سال گذشته اما توی‌ یه چشم به هم زدن مرور‌ میشه تو ذهنم.

۴ ساله بودم و روز‌تولدم بود، پدرم گفت مرد کوچک وقتشه بریم یه جایی و اون روز پدر و مادر من برای اولین بار بزرگترین تصمیم برای ساختن زندگی من در آینده را گرفتند. با پدرم و مادرم به دفتر نمایندگی بیمه رفتیم، یک خانم محترم و خوش برخورد به کلیه سوالات پدر و مادرم پاسخ داد. راستی اون خانم مهربان یک قلک سفالی که روی آن تصویر تعدادی سکه و یک درخت گردو بود به من هدیه کرد .

اونجا بود که با بابا قرار مردونه گذاشتیم هرسال روز تولدم هزینه ای رو برای من پس انداز کنه و امروز ‌پانزدهمین سالگرد قرار مردونه ماست .  دوباره من و پدر و مادرم مسیر تکراری تا دفتر نمایندگی خانم رضاپور نماینده بیمه آسیا در شهر مقدس قم  رو دست به دست میریم . طبق قرار مردونه ای که با پدرم گذاشتیم من قراره خیلی زود به استقلال مالی برسم و میدونم پدرو  مادرم چقدر عاشقانه و عاقلانه این کار‌ رو برای تامین آینده من انجام دادند.

الان که من یک جوان ۱۹ ساله هستم، هیچ نگرانی در خصوص تامین مالی راه اندازی شغل مورد نظرم ندارم. و تمام این خوشبختی در این سن را مدیون تصمیم ۱۵ سال پیش پدر و مادر هوشمندم هستم. آخه کمتر هستند پدر و مادر هایی که از دوران کودکی به فکر ساختن آینده فرزندانشون هستند و همین که بهترین امکانات را از لحاظ آموزشی، پوشاک و خوراک تدارک می بینند، با خیال راحت می گویند هر کار که لازم است انجام داده ایم، غافل از اینکه با گذر عمر فرزندان نیازهای آنها بیشتر و هزینه های استقلال مالی شان بیشتر خواهد شد. من به داشتن پدر و مادری که هر ساله با دادن هدیه تولد خاص آینده من را تضمین کردند، افتخار می کنم .

امیدوارم شاهد داستان های عاشقانه شما پدر و مادرهای عزیز در پیمودن قدم هایی استوار در مسیر خوشبختی فرزندانتان باشم. در اینجا لازم می دانم از زحمات سرکارخانم رضاپور نماینده محترم بیمه آسیا در شهر مقدس قم و مجله بیمه و مردم که این فرصت را در اختیار من و خانواده ام قرار دادند تشکر کنم .