بهشت زیر پای مادران است
شیر مادرت حلال پسرم، میدانی که ناجی زندگی ما شدی … بعد از خدا اولین کسی که پیش چشمانم ظاهر شد تو بودی … هنگامی که متوجه بیماری همسرم شدم، پس از مراجعه به پزشک متخصص متوجه عمق فاجعه ای که می توانست زندگی مان را نابود کند شدم. برای لحظاتی مات و مبهوت فقط به چرایی این موضوع فکر می کردم. خودم رو جمع و جور کردم و پس از اینکه دست به دامن خدا شدم، اولین کسی که پیش رویم ظاهر شد، شما و مشاوره هایی بود که ۱۰ سال پیش در خصوص تهیه پوشش های کامل بیمه ای به من دادید. مثل یک فیلم سینمایی که به سرعت به عقب بر میگردد، تمام توضیحات شما در یک آن از نظرم گذر کرد. شماره همراه شما را از داخل پرونده بیمه ای خانوادگی مان پیدا کردم و سریعا با شما تماس گرفتم. زمانی که سلام شما را شنیدم مثل این بود که یک لیوان شربت خنک بهارنارنج در وسط گرمای سوزان تابستان نوش جان کرده باشم. خوب به حرفهایم گوش دادید و در اولین فرصت برای ملاقات با من به بیمارستان مراجعه کردید. پرونده همسرم را مشاهده کردید و گفتید نگران نباشم، شما گفتید تمام تلاش خود را می کنید تا ما هیچ دردی به غیر از درد بیماری همسرم را احساس نکنیم. و همین هم شد …
۱۰ سال پیش …
علی جان مادر بیدار شو نمازت قضا نشود، چشم مادر الان پا میشم. نماز را که خواندم، مادرم همچون همیشه سفره مهربانی را با نان داغ که هر روز صبح از نانوایی شاطر عباس تهیه می کرد پهن کرده بود. عطر نان داغ فضای خانه را پر کرده بود، با دو، سه تا خرما و کمی کره و مربا به لطف چای دیر دم لاهیجان صبحانه را در کنار مادرم خوردم و برای شروع یک روز خوب دیگه خودم را آماده کردم.
مادر مثل همیشه پرسید علی آقا برنامه امروزت چیه پسرم، قراره چند نفر دیگه رو مشاوره بدی و بهشون راه و رسم مدیریت کردن بهتر زندگی رو یاد بدی …
من هم مثل همیشه گفتم الهی فدای مادر خوبم بشم که همیشه حواسش به همه چیز هست. از وقتی که فرق دست چپ و راستم رو شناختم، همیشه مادرم بهم میگفت علی آقا شما قراره در آینده به آدم های زیادی کمک کنی، باید آنقدر رشد کنی که بتونی به رشد دیگران هم کمک کنی . من درک درستی از صحبتهای مادرم در اون سن وسال نداشتم، اما همیشه این سوال برام پیش می آمد که حالا چطوری باید به رشد آدمها کمک کنم . من که خودم هنوز یک بچه کوچکم که به کمک بزرگترهام نیاز دارم .
بابا رفته ماموریت …
همیشه جای خالی بابام رو احساس می کردم، بابا رفته ماموریت … این جوابی بود که هر مرتبه که سراق بابام رو از مادرم می گرفتم میشنیدم . پدر بزرگم که هر دو، سه روز یکبار بهمون سر میزد همیشه می گفت علی آقا بابای شما مرد بزرگیه و داره به آدمهای زیادی کمک می کنه. اون انقدر مشغول کمک به مردم محروم هست که نمیتونه برای دیدن ما برگرده خانه …
مدت زیادی بود که هیچ خبر و اثری از بابا نداشتیم و این چشم انتظاری داشت همه ما رو عذاب میداد، تا اینکه یک روز بارانی یکی از همکاران بابا آمد درب منزلمون و خبر شهادت بابا رو به پدر بزرگم داد . بابام یکی از فرماندهان جنگ بود …
انتخاب رشته دانشگاه …
شاگرد اول مدرسه بودم، همیشه تلاش می کردم تا مثل بابام باشم، سختکوش، باهوش و عاشق مردم … این صفاتی بود که مادرم همیشه در توصیف پدرم از آنها استفاده می کرد و هربار که به عاشق مردم می رسید، اشک در چشمانش حلقه می زد … پس از قبولی در کنکور انسانی دانشگاه دولتی باید یکی از مهمترین تصمیمات زندگی خودم را می گرفتم. انتخاب رشته دانشگاه مهمترین انتخابی است که مسیر زندگی ما را در بزرگسالی ترسیم می کند … مادرم مثل همیشه بهترین راهنمای من بود، همیشه می گفت: یک جامعه ثروتمند، می تواند یک کشور قدرتمند را بسازد. مادرم فارق التحصیل دانشگاه تهران در رشته علوم اجتماعی بود . او سالهای سال در مدارس مقطع دبیرستان مشغول تدریس علم به دانش آموزان بود .
من در نهایت رشته اقتصاد را انتخاب کردم و وارد دانشکده اقتصاد شدم …
بیمه کلید ایجاد رفاه در جامعه است …
پس از گذراندن دوران دانشگاه، پیشنهادات زیادی از بانک های معتبر کشور برای پذیرش پست ریاست شعب برتر داشتم. کارگزاران بزرگ بورس به دنبال جذب شاگرد اول دانشکده اقتصاد بودند، این دستاورد سالها تلاش برای درس خواندن با عشق خدمت به مردم بود. عشقی که بذرآن را پدرم کاشت و مادرم عمر و جوانیش را صرف آبیاری نهالی کرد که امروز به درختی تنومند مبدل شده بود. باز هم مادر چراغ راه را به دستم داد … علی جان هر کدام از این مراکز می تواند به رشد مادی و جایگاه اجتماعی شما در آینده کمک بسیاری کند، اما پس از چندسال متوجه خواهی شد که دیگر عاشق مردم نیستی و حتی راه برگشتی هم نخواهی داشت. علی جان ما تو را برای کار مهمتری پرورش داده ایم و امروز انتخاب با خود تو است که این درخت تنومند را با میوه های برکت و رحمت برای کمک به معیشت و رفاه مردم آذین بندی کنی یا میوه هایش را صرف ساختن رویاهای بی انتهای انسانی کنی و طعم طمع را بچشی …
تکلیف روشن شد …
اگر تا دیروز وظیفه ام سختکوشی بود، از حالا به بعد تکلیفم هوشمندانه عمل کردن بود … عاشقانه خدمت کردن به مردمی که رنج ندانستن حداقل آگاهی ها زندگیشان را به ورطه نابودی کشانده بود . می بایست شمعی روشن می کردم و این شمع را به دستان یکایک مردم می سپردم تا روشنی بخش مسیر پیش رویشان باشم. با وجود تمام پیشنهاداتی که زر و سیم و ماشین و زندگی اشرافی را برایم تضمین می کرد، مبارزه برای استقلال مالی مردم را در لباس مشاور بیمه برتن کردم . کارآفرینی و تربیت نسلی نو از مشاوران بیمه را در دستور کارم قرار دادم، شیوه های غلط ارائه را اصلاح کردم و از تلفیق بازارهای مالی و پولی پدیده ای نو را برای نجات مردم در بحران های اقتصادی به جامعه معرفی کردم . بله دعای خیر مادرم و آرزوی پدرم در من متجلی شده بود و مسیر تحول اقتصادی مردم رنج کشیده کشورم از این طریق ممکن شده بود .
بیمه مردمی …
احساس مسئولیت اجتماعی یکی از مهمترین عوامل ایجاد مشارکت های گسترده مردمی در ایجاد و به ثمر رساندن هر دستاورد بزرگ اجتماعی می باشد . بیمه به واقع آن چیزی نیست که در حال حاضر در کشور ما به مردم ارائه می شود. بیمه کلید ایجاد رفاه است، اما چگونه … بیمه گری بزرگترین شیوه تجمیع منابع پولی خورد با مشارکت مردم است. مردم با هر توانی به لزوم داشتن پوشش های بیمه برای جبران خسارت های ناشی از حوادث و بیماری ها پی برده اند. بنابر این فرهنگ جبران خسارت توسط بیمه ها در کشور نهادینه است، اما چرا با این وجود شاهد افزایش مشارکت مردم با صنعت بیمه نیستیم . چونکه مردم در تعامل با شرکتهای بیمه همواره خود را بازنده می بینند. بازندگانی که چه نیاز به جبران پیدا کنند و چه پیدا نکنند باید حق بیمه بپردازند. حال اگر همین مردم را در منافع حاصل از اصلاح ساختار بیمه گری سهیم کنیم و رسالت اصلی بیمه را در کشور به کار بگیریم، شاهد افزایش مشارکت مردم و ضریب نفوذ بیمه خواهیم بود . این همان چیزی است که می تواند مردم کشور ما را از فقیر به غنی و از ضعیف به قوی مبدل سازد. «بیمه مردمی» در واقع تلفیقی از تمام ظرفیتهای کارآفرینی در بازارهای پولی و مالی کشور است که ضمن ایجاد اشتغال پایدار برای فعالین در این حوزه زمینه ساز ایجاد رفاه برای مردم طی سال های پیش رو خواهد شد .
بهشت زیر پای مادران است …
اینک رسالت مادران از هر زمان دیگر در آگاهی بخشی به فرزندان و همیاری کردن با همسرانشان در درک مفهوم بیمه مردمی و مشارکت با آن در تربیت و پرورش نسل آینده کشور از هر زمان دیگر موثرتر است. مادران به واقع شیره وجود خود را صرف رشد فرزندان خود می کنند و هیچ موجودی همچون مادر ذوق دیدن موفقیت و کامیابی فرزندش را در هر دوره از زندگی او ندارد . مادران کلیدی ترین عناصر ایجاد تحول فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در آینده کشور عزیزمان ایران هستند و چنانچه با کسب آگاهی و انتقال آن به نسل در حال رشد اقدام لازم را به انجا برسانند، در آینده نزدیک شکوفایی کشورمان را شاهد خواهیم بود. هیچ گاه بهشت برای مادران بدون فرزندانشان معنا ندارد و هنگامی می توانیم بهشت را زیر پای مادران بگسترانیم که فرزندانی موفق و ثروتمند را تحویل جامعه داده باشیم .
نظر خود را به اشتراک بگذارید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.